اصطلاحات و کلمات مربوط به کار ومحل کار
Business English-work-life balance
Work-life balance refers to the balance between a person’s career and his or her personal life. Many people work longer hours and have fewer holidays and days off, in part because of globalization, outsourcing, and a loss of job security. As a result, employees have less time for personal interests, friends and family. Such an imbalance can lead to reduced productivity, depression and high levels of stress. Although the employee makes the choice to work longer hours, the corporate culture is also responsible. Companies should educate their workers on the importance of a healthy work-life balance.
تراز کار و زندگی به ترازی بین زندگی حرفه ای و زندگی شخصی فرد برمی گردد.بسیاری از افراد ساعت های زیادی کار می کنند و تعطیلات و مرخصی کمتری دارند،از طرفی بخاطر جهانی شدن،برون سپاری،و امنیت شغلی کمتر.در نتیجه کارمندان زمان کمتری برای پرداختن به علاقمندی های شخصی،دوستان و خانواده دارند.این عدم تعادل می تواند به کاهش بهره وری، افسردگی و سطح بالایی از استرس منجر شود.اگرچه کارمند خودش انتخاب میکند که برای ساعات طولانی کار کند ،فرهنگ شرکت نیز مسئولیت را به عهده میگیرد.شرکتها باید درباره ی اهمیت سلامتی در تراز کار و زندگی به کارکنانش آموزش دهد.
Vocabulary
Verbs | Adjectives | Nouns |
Encourage تشویق کردن | Satisfying رضایت بخش | Holiday leave مرخصی تعطیلات
|
Neglect غفلت،اهمال | Flexible قابل تغییر
| Lifestyle شیوه ی زندگی |
Balance تراز | Committed متعهد
| Workload حجم کار |
Priorities اولویت | Stressful پر دغدغه
| Workplace محل کار |
Delegate وکالت دادن،نمایندگی کردن | Off-balance تعادل
| Commitment تعهد |
Manage مدیریت کردن | Fulfilling برآورده سازی
| Leisure فراغت |
Cope از عهده برآمدن | Organized سازمان یافته
| Burnout فرسودگی شغلی |
| Energetic فعال،پر انرژی | Workaholic معتاد به کار |
Idioms
1:Pace of life
“I really can’t keep up with the pace of life in London, I think I will move to the country and try to get a job there”
من واقعا نمیتونم با این سرعت زندگی که در لندن است ادامه دهم،به نظرم میخواهم به ییلاق نقل مکان کنم و آنجا یک کار پیدا کنم.
2:Rat race
“I think I will try to leave this rat race and start up my own business from home”
فکر کنم قراره این شرایط رقابتی را ترک کنم و تجارت خودم را از خانه شروع کنم.
3:Progress up the corporate ladder
“If I keep working hard, eventually I should be able to progress up the corporate ladder”
اگر سخت کار کنم،بلاخره میتوانم پله های پیشرفت را بالا بروم.
4:To take time off
“I’ve been working so many long hours lately, I really need to take some time off to relax”
این اواخر مدت زمان زیادی کار کردم،باید کمی مرخصی بگیرم تا استراحت کنم.
5:All work and no play
“You must take a holiday soon; life is not just all work and no play”
تو باید هرچه زودتر به تعطیلات بروی،زندگی فقط کار نیست باید کمی تفریح کنی.
-------------------------------------------------------------------------
این مطلب از بخش اصول و روش تدریس توسط خانم فاطمه نظامی ارسال گردیده است.
کپی با ذکر منبع مجاز است
پاسخ دهید