تبلیغات

Dracula : chapter 1 part 1

Dracula : chapter 1 part 1

Dracula
ترجمه :: گروه اسمارت


ادامه ی داستان همراه با ترجمه در ادامه ی مطلب....

به شدت توصیه میشود.از دست ندهید....

 

Dracula

Jonathan Harker’s Journal


3 May. Bistritz.—Left Munich at 8:35 P.M., on 1st May,

arriving at Vienna early next morning; should have
arrived at 6:46, but train was an hour late. Buda-Pesth
seems a wonderful place, from the glimpse which I got of
it from the train and the little I could walk through the
streets. I feared to go very far from the station, as we had
arrived late and would start as near the correct time as
possible.
The impression I had was that we were leaving the
West and entering the East; the most western of splendid
bridges over the Danube, which is here of noble width
and depth, took us among the traditions of Turkish rule.
We left in pretty good time, and came after nightfall to
Klausenburgh. Here I stopped for the night at the Hotel
Royale. I had for dinner, or rather supper, a chicken done
up some way with red pepper, which was very good but
thirsty. (Mem. get recipe for Mina.) I asked the waiter,
and he said it was called ‘paprika hendl,’ and that, as it was
a national dish, I should be able to get it anywhere along
the Carpathians.............

بخش اول: خاطرات آقای جاناتان هارکر

سوم ماه مه، شهر (بیست ریتز) در ساعت 30/8 شب شب یکم ماه مه، مونیخ را ترک کردم و بامداد روز بعد به (وین) رسیدم . میبایست ساعت 46/6 میرسیدم ولی قطار یک ساعت تاخیر داشت.

با نگاهی اجمالی که از قطار به اطراف انداخته بودم و مقدار اندکی که در خیابانها قدم زده بودم فهمیدم که (بودا پست) شهر بسیار جالبی باید باشد.از اینکه از ایستگاه قطار خیلی دور شوم ترسیدم چون ما خودمان دیر رسیده بودیم و امکان داشت که قطار در اولین زمان مناسب که بتواند حرکت کند. ـ و من جا بمانم ـ.احسای من این بود که ما اروپای غربی را ترک کرده و به شرق وارد میشویم. پلهای باشکوهی که به سبک ـ معماری ـ کاملا غربی بر روی رود (دانوب) بنا شده بود. که با پهنا و عمق اصیل خود ما را به میان رسومات سنتی ترکها هدایت میکرد.

ما زمان بسیار خوشی را سپری کردیم و بعد از آنکه هوا تاریک شد به شهر (کلازن بورگ) وارد شدیم.

در این شهر توقف کردم تا شب را در هتل (رویال) بمانم. برای شام یا بهتر بگویم غذای سبک قبل از خواب ، جوجه ای که یک جورائی با فلفل قرمز عمل آمده بود خوردم که خیلی خوشمزه بود اما موجب تشنگی من شد.

یادم باشد دستور طبخ این غذا را برای مینا بگیرم.از پیشخدمت پرسیدم و او گفت که نام این غذا (پاپریکا هندل) است و اضافه کرد که چون این یک غذای ملی و سنتی است من میتوانم در امتداد ناحیه (کارپاتین) هرجا که خواستم این غذا را تهیه کنم.......

 

 

 ترجمه - گروه اسمارت و محمد امامی

پاسخ دهید

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...