تبلیغات

اصطلاحات رایج در درک فیلم های زبان اصلی - بخش اول

اصطلاحات رایج در درک فیلم های زبان اصلی - بخش اول

اصطلاحات رایج در درک فیلم های زبان اصلی

بخش اول

Common Cinematic Expressions

Part -1


درک فیلم های زبان انگلیسی علاوه بر نیازمندی به دانش لغات و داشتن بهره مناسبی از مهارت شنیداری انگلیسی نیازمند دانستن اصطلاحات خاص روزمره و موقعیت های گوناگون است. در این دوره به ارائه اصطلاحات رایج که به وفور در فیلم های زبان اصلی وجود دارد می پردازیم مطالعه این دوره و دروس ارائه شده در بخش جملات و اصطلاحات روزمره زبان انگلیسی  می تواند  سهم بسزایی در درک فیلم های زبان انگلیسی داشته باشد.

از ویژگی های این دوره :

1- اغلب اصطلاحات در قالب مثال، دیالوگ همراه با توضیحات لازم بیان شده است تا موقعیت خاص کاربردی آن برای علاقه مندان مشخص شود.
2- معانی فارسی حتی المقدور در حالت عامیانه به کار رفته است تا علاقمندان با کمترین مشکلی به مفهوم اصلی و کاربردی آن پی ببرند.
3- کاربرد عملی معانی هر گزیده در قالب مثال های مختلف ارائه شده است.
4- استفاده از اصطلاحات ساده ای که به کرات در فیلم ها به کار می رود و با تسلط بر آنها می توانید درک مطلب خود را به مقدار قابل توجهی افزایش دهید.

مشاهده فیلم های زبان انگلیسی با توجه به نکات زیر می تواند یکی از روش های مناسب برای یادگیری موثر زبان انگلیسی باشد.

- آشنایی با فرهنگ کاربردی انگلیسی
- آشنایی با گویش های رسمی، غیررسمی، خیابانی و...
- آموزنده ای جذاب با خستگی کم و تنها وسیله ای است که عملا شما را در موقعیت های مختلف زندگی روزمره آن کشور همراه با اصطلاحات رایج ایشان قرار می دهد.

اغلب اصطلاحات این دوره از لحاظ ترجمه تحت الفظی چندان مشکل نیست اما اغلب دارای معانی متفاوتی از برداشت های تحت الفظی آنها می باشد.
 

مشاهده تمامی دروس مربوط به اصطلاحات رایج در درک فیلم های زبان انگلیسی


در این پست جملات اصطلاحات رایج در درک فیلم های زبان انگلیسی و محاورات خیابانی و غیر رسمی در فیلم ها و سریال ها انگلیسی و ... ارائه گردیده است.


برای مشاهده این درس به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

دانلود دانلود نسخه PDF مجموعه اصطلاحات فیلم های زبان اصلی

      نسخه زیپ شده  (حجم: 384 کیلوبایت)


Mood - حالت، حوصله ، خلق

1) He makes you laugh your head off.

از خنده روده برت می کند.

 

توضیح: در توصیف فردی است که به نظر گوینده فوق العاده شوخ و بامزه می باشد و با حرکاتش (یا بیانش) باعث شادی و خنده می شود. از عبارت زیر نیز بعنوان مترادف می توان نام برد:

 

1-1) He is hilarious

او فوق العاده شوخ است.

2) This is an opportunity of a life-time.

این موقعیت بسیار عالیه (در هر مورد خاصی که هست).

 

توضیح : معنی تحت الفظی عبارت فوق این است که این فرصتی است که در زندگی یک بار اتفاق می افتد. بدین معنی که موقعیت پیشنهاد شده (فراهم آمده) بسیار خوب می باشد و می بایست به نحو احسن استفاده شود. (شانس فقط یکبار در خانه را می زند). سعی کند از دستش ندهی

 

 

3) I want you to be realistic about it.

از شما می خواهم (ازت می خوام) واقع بینانه نسبت به این مسئله برخورد کنی.

 

توضیح: این عبارت بدین معناست که نسبت به این موضوع احساساتی برخورد نکنید و با در نظر گرفتن واقعیت های موجود تصمیم عاقلانه ای بگیرید.

 

4) I’m not in the mood for talking; get rid of them.

حوصله صحبت کردن ندارم؛ ردشون کن برن (دست به سرشون کن).

5) I’m in a lousy mood.

سرحال نیستم (حوصله ندارم).

6) I’m not  in the mood for playing.

حوصله بازی کردن را ندارم.

7) He is a moody person.

او آدم دم دمی مزاجی است.

8-A) Thank you very much indeed (Thank a lot).

جدا (خیلی) متشکرم

8-B) That’s quite all right (No problem).

خواهش می کنم (کاری نکردم)

 

توضیح: به جای عبارت فوق (B) در صورتیکه که تشکر از طرف شخصی صورت گرفته باشد که شما به عللی از انجام کار برای او خرسند می شوید، می توانید از عبارت It’s a pleasureبعنوان مترادف استفاده کنید. عبارت not at allو don’t mention itنیز به عنوان مترادف بطور رایج در موقعیت های غیر رسمی تر به کار می رود.

 

9) I think you can make it if you hurry up.

فکر می کنم اگر بجنبی می توانی (سر وقت) برسی.

10) The bastards have us cornered.

نامردها (پدر سوخته ها) مارو توی منگنه گذاشتند.

 

توضیح: کلمه Bastardو دیگر کلمات مشابه را بنا به در نظر گرفتن مسئله فرهنگی و رایج بودن آنها نباید تحت الفظی معنی کرد.

 

11) Are you hit?

تیر خوردی؟

 

توضیح: این عبارت معمولا در درگیری های مسلحانه به کار می رود.

 

12) I am right in the middle of something. Can I call you back?

الان درست وسط انجام کاری هستم. می تونم بعدا بهت زنگ بزنم؟

13) Stay out of my personal life.

در زندگی خصوصی من دخالت نکن.

13-1) keep your nose out of my business.

 

توضیح: مسائل شخصی من به شما ارتباطی ندارد. که جمله 13-1مترادف غیر رسمی عبارت 13می باشد.

 

14) It’s so nice to finally meet you in person.

باعث خوشحالی است (خیلی خوب شد) که بالاخره شما را شخصا ملاقات می کنم.

15) He (This, It) is going to make your head spin.

او (آن، این) شما را گیج و متحیر می کند (اصطلاحا گیجت می کنه)

توضیح: یعنی با تبحری که (در انجام کار مورد نظر) دارد، شما را گیج می کند و یا اگر اشاره به شی باشد، منظور حیرت انگیز و جالب بودن آن است.

16) Sounds (pretty) good to me.

به نظر من که خیلی خوبه (در ارتباط با پیشنهاد مطرح شده)

17) I don’t mean to sound ungrateful, but …

منظورم این نیست که از زحمات شما قدردانی نکنم اما ...

 

توضیح: بدین مفهوم که منظورم از بیان این مسئله، عدم قدرشناسی من از زحمات شما نیست، ولی ... به چند مثال در رابطه به لغت mean  توجه کنید.

 

17-1) I didn’t mean that.

منظوری نداشتم، منظورم این نبود (جدی نگفتم)

17-2) I don’t mean it like it sounds.

اینطور که فکر می کنی (بنظر می آید) نیست. منظوری ندارم.

18) What has drawn you to this?

چه چیزی شما را درگیر این جریان کرد؟

 

توضیح: چه عاملی باعث شد که پای شما در این مسئله کشیده شود (مورد خلافی که به نظر سوال کننده با شناختی که از مخاطب دارد، قابل قبول نمی باشد) به دو مثال دیگر همراه با کلمه Dragتوجه فرمایید.

 

18-1) I had nothing to do with it; don’t drag me into this matter.

من هیچ دخالتی نداشتم، من را در این مسئله وارد نکنید.

18-2) I am not going to drag you into this any further. I don’t want you hurt.

بیش از این نمی خوام شما را در گیر این موضوع کنم، نمی خواهم صدمه ببینی

18-3) You are dragging me through painful (allegation) process.

شما دارید من رو درگیر یک سری مسائل پیچیده و عذاب آوری می کنید.

19) I am terribly sorry, but that has nothing to do with me.

خیلی متاسفم (بخاطر از دست دادن شغلتان یا هر مسئله ناراحت کنده دیگری) ولی من هیچ دخالتی نداشتم.

 

توضیح: چون فکر می کنید مخاطب بخاطر تصورات اشتباه (سوء تفاهم) شما را مقصر می داند، با بیان این عبارت ضمن اظهار تاسف سعی در برطرف کردن این سوء تفاهم دارید. به یک مثال دیگر اشاره می شود:

 

19-1)What happened to your brother has nothing to do with me.

اتفاقی که برای برادرتان افتاد به من هیچ ارتباطی ندارد (من دخالت نداشتم).

20) You follow what I’m saying? You are a big boy, you make your own decision.

متوجه می شوی چی می گم تو دیگه بزرگ شدی باید خودت تصمیم بگیری. 

پاسخ دهید

3 نظر

manicure  ۱۳۹۶/۰۱/۱۹ - ۲۰:۰۶:۰۵

I've been exploring for a little for any high-quality articles or weblog posts in this sort of space . Exploring in Yahoo I at last stumbled upon this site. Studying this info So i'm happy to exhibit that I have a very good uncanny feeling I discovered just what I needed. I most indisputably will make sure to do not disregard this website and give it a look on a constant basis.

Julieta  ۱۳۹۶/۰۲/۱۴ - ۲۰:۴۵:۵۲

I am so happy to read this. This is the kind of manual that needs to be given and not the random misinformation that is at the other blogs. Appreciate your sharing this best doc.

foot pain arch  ۱۳۹۶/۰۳/۳۱ - ۱۱:۰۴:۵۴

These are truly fantastic ideas in on the topic of blogging. You have touched some nice things here. Any way keep up wrinting.