اصطلاحات رایج در درک فیلم های زبان اصلی - بخش دوم
اصطلاحات رایج در درک فیلم های زبان اصلی
بخش دوم
Common Cinematic Expressions
Part -2
درک فیلم های زبان انگلیسی علاوه بر نیازمندی به دانش لغات و داشتن بهره مناسبی از مهارت شنیداری انگلیسی نیازمند دانستن اصطلاحات خاص روزمره و موقعیت های گوناگون است. در این دوره به ارائه اصطلاحات رایج که به وفور در فیلم های زبان اصلی وجود دارد می پردازیم مطالعه این دوره و دروس ارائه شده در بخش جملات و اصطلاحات روزمره زبان انگلیسی می تواند سهم بسزایی در درک فیلم های زبان انگلیسی داشته باشد.
از ویژگی های این دوره :
1- اغلب اصطلاحات در قالب مثال، دیالوگ همراه با توضیحات لازم بیان شده است تا موقعیت خاص کاربردی آن برای علاقه مندان مشخص شود.
2- معانی فارسی حتی المقدور در حالت عامیانه به کار رفته است تا علاقمندان با کمترین مشکلی به مفهوم اصلی و کاربردی آن پی ببرند.
3- کاربرد عملی معانی هر گزیده در قالب مثال های مختلف ارائه شده است.
4- استفاده از اصطلاحات ساده ای که به کرات در فیلم ها به کار می رود و با تسلط بر آنها می توانید درک مطلب خود را به مقدار قابل توجهی افزایش دهید.
مشاهده فیلم های زبان انگلیسی با توجه به نکات زیر می تواند یکی از روش های مناسب برای یادگیری موثر زبان انگلیسی باشد.
- آشنایی با فرهنگ کاربردی انگلیسی
- آشنایی با گویش های رسمی، غیررسمی، خیابانی و...
- آموزنده ای جذاب با خستگی کم و تنها وسیله ای است که عملا شما را در موقعیت های مختلف زندگی روزمره آن کشور همراه با اصطلاحات رایج ایشان قرار می دهد.
اغلب اصطلاحات این دوره از لحاظ ترجمه تحت الفظی چندان مشکل نیست اما اغلب دارای معانی متفاوتی از برداشت های تحت الفظی آنها می باشد.
مشاهده تمامی دروس مربوط به اصطلاحات رایج در درک فیلم های زبان انگلیسی
در این پست جملات اصطلاحات رایج در درک فیلم های زبان انگلیسی و محاورات خیابانی و غیر رسمی در فیلم ها و سریال ها انگلیسی و ... ارائه گردیده است.
برای مشاهده این درس به ادامه مطلب مراجعه نمایید.
دانلود نسخه PDF مجموعه اصطلاحات فیلم های زبان اصلی
نسخه زیپ شده (حجم: 384 کیلوبایت)
Reasonable -منطقی و معقول
1) Be reasonable;
منطقی باش؛
1-1) That’s not a reasonable excuse for being absent.
این یک عذر موجه برای غیب کردن نیست.
1-2) I though you could act like a reasonable man, but obviously I was wrong.
فکر کردم می توانی مثل یک آدم منطقی عمل کنی، ولی معلوم شد که اشتباه کردم (از حٌسن نظر من سو استفاده کردی)
1-3) Be reasonable; you can’t always have what you want.
(یک مقدار) منطقی باش، نمیشه که همیشه هر چی می خواهی داشته باشی (بدست بیاوری).
1-4) Why are you so unreasonable?
چرا اینقدر بی انصافی (انصاف داشته باش)؟
توضیح: همانطوریکه در مثال فوق ذکر شد در مواردی نیز بعنوان انصاف داشتن به کار می رود. |
1-5) You have to promise to behave in a reasonable manner.
باید قول بدهی که رفتار درست و منطقی داشته باشی.
2) You do your job; I’ll do mine.
تو کار خودت را انجام بده من هم کار خودم را (به کار من کاری نداشته باش).
3) Don’t brown nose.
چاپلوسی نکن (تملق نکن).
توضیح : مترادف غیررسمی تر آن عبارت "Don’t be an apple polisher" می باشد. |
4) I’ll be damned.
باورم نمی شه.
توضیح: این عبارت معمولا در زمان دیدن چیزی بکار می رود که برای شما بسیار تعجب آور و ناباورانه می باشد. |
5) What’s gotten into you?
چی شده؟
توضیح: این عبارت به عنوان اعتراض به مرتکب شدن یک عمل غیرمنطقی که از شخص مورد نظر انتظار نمی رفته به کار می رود. بدین معنی که چرا این عمل را انجام دادی. به دو مترادف از عبارات فوق اشاره می کنیم: |
5-1) What’s eating you?
از چه ناراحتی؟
5-2) What is it with you?
چته؟ ناراحتیت (دردت) چیه؟
6) You are hopeless. I wash my hands of you.
تو جداً آدم را نا امید می کنی (نمیشه روت حساب کرد) من که دیگه با تو کاری ندارم (ازت کاملاً ناامید شدم).
7) Can I give you a piece of advice?
می تونم یک نصیحتی به شما کنم؟
8) Do you want a refill?
میل دارید دوباره برایتان «پرش» کنم؟
توضیح: هنگامی که در مکانی (رستوران، میهمانی، ...) مشغول صرف نوشیدنی هستید، میزبان (گارسون، خدمتکار، مهماندار و ... ) از شما سوال می کند که آیا میل دارید لیوان یا فنجان نوشیدنیتان را که مقداری یا تمام آن صرف شده مجدداً پُر کنم. |
9) What a nightmare!
چه کابوسی (بود)!
توضیح: این عبارت جهت اظهار مسئله ناراحت کننده و ناخوشایندی که برای شما اتفاق افتاده بیان می شود. مانند خاطره تلخ یک مسافرت یا امتحان، .... و یا چیزی که به سختی بتوان آن را از یاد برد. |
10) Why do you keep walking back and forth? I can’t concentrate.
چرا اینقدر می روی و می آیی؟ حواسم را پرت می کنی.
11) If everything goes the way I think it should, we’ll be able to handle it.
اگر همه چیز آنطوری که فکر می کنم (بر وفق مراد) اتفاق بیافتد؛ می توانیم از پس انجام آن برآئیم.
12) If you don’t mind my asking … .
اگر اشکالی ندارد می خواستم بپرسم (اگر از پرسیدن این سوال ناراحت نمی شوید).
توضیح: با بیان این عبارت به این مسئله اشاره می کنید که می دونم امکان دارد از اینکه این سوال را (بخاطر نوع سوال) می پرسم شما ناراحت شوید، ولی به عللی باید بپرسم. |
13) I would never do anything to hurt you.
من هیچ وقت کاری نمی کنم که به شما صدمه (روحی یا جسمی) بخورد.
14) Take a day off; you need it.
یک روز مرخصی بگیر؛ تو به استراحت نیاز داری (خسته شدی).
15) If you’ll just fill out this form, I’ll book you one.
اگر این فرم را پر کنید یک جا (در محل مورد نظر مانند هواپیما، اتوبوس، هتل و ... ) برایتان رزرو می کنم.
16) Fill it up please.
پرش کن.
توضیح: معمولا اشاره به پر کردن ظرفی از مایعی می باشد مانند پر کردن باک بنزین زمانی که به پمپ بنزین مراجعه می کنید و یا پُر کردن یک نوشیدنی. |
17) The position has been filled.
ببخشید یک نفر استخدام شد.
18) A: Have some more.
باز هم بفرمائید میل کنید (باز هم بردارید).
18) B: No, I’ve had too much already.
نه بیش از اندازه خورده ام (همین جوریش هم خیلی خوردم).
18) A: Just take this to please me.
این رو بخاطر من بخور (بردار).
19) You can’t make a fool of me.
مرا نمی توانی گول بزنی.
توضیح: اصطلاحاً «سر منو نمی توانی کلاه بگذاری». که بعضاً بصورت خلاصه «You can’t fool me» هم گفته می شود. |
20) I have my job on the line (My job is on the line).
شغلم در خطر است.
توضیح: در هنگام بحث درباره موضوع خاص با بیان این عبارت این مسئله را تاکید می کنید که ممکن است در این ارتباط شغلتان |
20-1) Don’t worry about a thing, I am on the job.
نگران هیچ چیز نباش انجام این کار به عهده خود منه.
20-2) That makes my job easier.
این (موضوع مورد نظر) کار مرا راحت تر می کند (به نفع من است).
20-3) You are doing an amazing job.
کارت فوق العاده است (خیلی عالی انجامش دادی یا داری انجام می دهی).
21) There is not much (nothing much) I can do.
کار دیگری (بیشتری) نمی توانم انجام بدهم.
توضیح: معمولا در جواب تقاضای اولیه یا مجدد شخصی جهت انجام کاریب بکار می رود بدین معنا که دیگه از این بیشتر کاری نمی توانم برایتان انجام بدهم. |
22) You are identical (You are very similar)
شما خیلی شبیه هم هستید.
23) For security reasons, I can’t divulge the identity of hijackers.
بخاطر مسائل امنیتی نمی توانم هویت هواپیمارباها را فاش کنم.
24) Let me get this off my chest.
بزار حرف دلم را (عقده دلمو) برایت بازگو کنم.
توضیح : این اصطلاح را هنگامی بکار می برید که به عللی مجبور به بیان موضوعی می شوید که بخاطر ملاحظه طرف مقابل نمی خواستید مطرح نمایید. بدین مفهوم که نمی خواستم این را بهت بگم ولی ... |
25) You’d better show me a little appreciation around here.
شما بهتر (باید) است یک کمی هم تشکر و قدرانی کنید.
توضیح: بدین مفهوم که از زحماتی که من (در رابطه با مسئله مورد نظر) کشیده ام هیچگونه قدردانی نمی شود و بجای تشکر، گله مند هم هستید. |
26) I want you to turn in the man who did it to the police.
من از شما می خواهم اون مردی که این کار را انجام داده به پلیس تحویل دهی (معرفی کنی).
27) Everybody, get down on the floor!
همه بخوابید روی زمین !
توضیح: در هنگام سرقت و ... که با تهدید اسلحه گرم صورت می گیرد. |
28) I have been trying to get him all day.
از صبح تا حالا دارم دنبال او می گردم (دارم سعی می کنم او را پیدایش کنم).
29) I don’t want you; I want the man who pulled the trigger. (or) I want the trigger man.
من با تو کاری ندارم اونی رو می خوام که ماشه را کشیده (قاتل را می خواهم).
30) He looked at me and passed on (Ignored me).
او مرا دید ولی وانمود کرد که ندیده است (به من محل نگذاشت).
31) Don’t you think you are being a little immature.
فکر نمی کنی داری یک مقدار بچگانه نسبت به این مسئله برخورد می کنی.
32) Don’t play that with me.
با من یکی، فیلم بازی نکن (سر من رو گول نزن).
توضیح : عبارت “Don’t give me that song and dance”از مترادف های اصطلاح فوق می باشد و در کل به این معناست که «منو دست ننداز، راستش را بمن بگو». |
33) A: Have are you?
حالت چطوره؟
34) B: I couldn’t be better.
از این بهتر نمی توانم باشم (از این بهتر دیگه نمیشه).
توضیح: در زمانی که کسی حال شما را می پرسد و شما به علل مختلف برای اعلان خوب نبودن خود یا موقعیتی که در آن قرار دارید این جمله را به حالت طعنه اظهار می نمائید. |
35) I want to press the charges.
من می خواهم شکایت کنم.
توضیح: معمولا این عبارت در مراکز قانونی (اداره پلیس یا دادگستری) جهت اعلان شکایت از شخص یا سازمانی استفاده می شود.
پاسخ دهید