تبلیغات

آشنایی با رویکرد ارتباطی (CLT) در آموزش زبان انگلیسی

آشنایی با رویکرد ارتباطی (CLT) در آموزش زبان انگلیسی

آشنایی با رویکرد ارتباطی (CLT) در آموزش زبان

فراگیران زبان انگلیسی می‌خواهند در زبان انگلیسی در سطح بالای دقت و تسلّط (accuracy and fluency ) باشند. کارفرمایان ، بیش از هر چیز بر این امر اصرار دارند که کارکنان خود را به مهارت های زبان انگلیسی مسلّط نمایند چرا که‌ تسلّط به زبان انگلیسی شرط لازم برای رسیدن به موفقّیّت و پیشرفت در بسیاری از زمینه‌های اشتغال در جهان امروز است. بنابراین وجود یک روش مناسب آمورش بیش از پیش لازم و ضروری به نظر می‌رسد. یکی از شیوه‌هایی که امروزه منبع تاثیر‌گذاری در امر آموزش در سرتاسر جهان شده و کتاب‌ها و منابع بسیار زیادی بر اساس آن طراحی و ارائه شده است ،‌روش آموزش زبان به شیوه ارتباطی (CLT) می‌باشد.در این مختصر ، به بررسی " آموزش زبان به شیوه ارتباطی " (CLT) و اصول و برخی از مضامین آن می پردازیم.

از زمان پیدایش این روش در دهه 1970 ، CLT به عنوان منبع اصلی تأثیرگذار بر روی تمرین آموزش زبان در تمام جهان به کار رفته است . بسیاری از مسائل به وجود آمده به وسیله روش آموزش زبان به شیوه ارتباطی هنوز در شرایط امروزی مناسب است ، اگر چه معلّمانی که نسبتا در این حرفه تازه کار هستند احتمالاً با این روش‌ها آشنا نیستند. بنابراین در این نوشته به مرور مطالبی از CLT و اینکه امروزه رابطه آن با آموزش زبان چیست خواهیم پرداخت.


آموزش زبان به شیوه ارتباطی (CLT) چیست؟
اگر از دبیران زبان انگلیسی پرسیده شود که "برداشت شما از روش تدریس(methodology) بکار گرفته شده‌ در روش ارتباطی (CLT) چیست؟" ، هر یک برداشت متفاوتی از این مقوله داشته باشند و هر کدام توضیحات مختلفی ارائه دهند. امّا آیا آموزش زبان به شیوه‌ی ارتباطی (CLT) به معنای تدریس مکالمه(conversation) ؛ عدم آموزش نکات دستوری ((grammar و یا تاکید بر فعالیت های بحث آزاد(open-ended discussion activities) به عنوان خصوصیّات اصلی دوره آموزشی است ؟
استنباط شما از آموزش زبان به شیوه ارتباطی (CLT) چیست؟

آموزش زبان به شیوه ارتباطی را می توان به عنوان مجموعه ای از اصول(principles) مرتبط با اهداف آموزش زبان ، چگونگی یادگیری زبان به وسیله یک زبان آموز ، انواع فعالیت های کلاسی که به بهترین وجه یادگیری را تسهیل کنند ، و نقش فراگیر و معلم در کلاس درس قلمداد نمود. اجازه دهید هر یک از این مسائل را به نوبه خود مورد بررسی قرار دهیم.


1- هدف آموزش زبان
در آموزش زبان به شیوه ارتباطی ، هدف تمرکز بر توانایی برقراری ارتباط (communicative competence) می‌باشد. این اصطلاح به چه معناست؟ این اصطلاح و عبارت را شاید بتوان در مقابل اصطلاح و یا مفهوم توانایی دستوری(grammatical competence) بیشتر شرح و توضیح داد.
توانایی دستوری‌ ، به داشتن دانشی از زبان اشاره دارد که بتوان بر اساس آن جملات را در یک زبان تولید نمود. این توانایی به دانش ساخت قسمت های مختلف یک جمله از قبیل : نقش کلمات(parts of speech) ، زمانها (tenses) ، عبارات (phrases) ، شبه جمله ها (clauses) ، الگوهای جمله (sentence patterns) و اینکه در مجموع جملات چگونه ساخته می شوند اشاره دارد.
توانایی دستوری هدف و تمرکز بسیاری از کتابهای آموزشی دستور زبان است که به طور معمول یک قاعده از دستور زبان را در یک صفحه ارائه کرده و سوالاتی را برای انجام تمرین با استفاده از همان قانون مذکور در صفحه دیگر فراهم آورده است. در حالی که توانایی دستوری بُعد مهمی از یادگیری زبان است ولی همه ی آن چیزی که در یادگیری زبان دخیل باشد نیست ، زیرا ممکن است شخصی بتواند به تمام قوانین ساخت جمله احاطه داشته باشد ، امّا هنوز قادر به استفاده از زبان برای برقراری ارتباطی معنا دار(meaningful communication) نباشد.این موضوع (توانایی برقراری ارتباط معنا دار) ، همان هدف و موضوعی است که از اصطلاح "توانایی ارتباطی " (communicative competence) استنباط می شود.
توانایی برقراری ارتباط شامل جنبه های مختلف دانش زبان به شرح ذیل است:
• آگاهی بر چگونگی استفاده از زبان برای طیف وسیعی از اهداف و کارکردهای آن(language functions).
• آگاهی از چگونگی استفاده ما از زبان بر اساس شرایط و مخاطبین ؛ مثل آگاهی بر استفاده از سخن رسمی و غیر رسمی(formal and informal speech) و اینکه چه وقت باید از زبان مناسب نوشتن در مقابل زبان مناسب صحبت کردن استفاده نمود.
• آگاهی برتولیدو فهم انواع مختلف جملات ومتن ها از قبیل قصّه و حکایت ، گزارش، مصاحبه و مکالمه
• دانستن چگونگی حفظ و برقراری ارتباط با وجود محدودیت‌هایی در دانش زبان مثل استفاده از انواع مختلف استراتژی های ارتباطی

2- چگونه زبان آموزان یک زبان را فرا می گیرند؟

درک ما از فرآیندهای یادگیری زبان دوم به‌طور قابل ملاحظه ای در 30 سال اخیر تغییر کرده است و CLT تا حدودی پاسخ به این تغییرات است.
در دیدگاه‌های پیشین‌یادگیری ، بر روی توانایی های دستوری (GC) تکیه داشتند .یادگیری زبان به عنوان مجموعه‌ای متشکل از عادات مکانیکی قلمداد می‌شد. نظریه حاکم بر امر آموزش این بود که عادات خوب و مناسب در یادگیری زبان ، با مجبور کردن دانش آموزان به ساختن جملات صحیح و نداشتن هیچگونه اشتباهی حاصل می‌شود. از خطاها و اشتباهات باید از طریق فرصت های کنترل شده به هنگام نوشتن و یا صحبت کردن اجتناب شود. با حفظ مکالمه ها و انجام تمرینات ، فرصت اشتباه کردن به حداقل برسد و آموزش باید کاملاً تحت کنترل معلم باشد.
در سال های اخیر ، یادگیری زبان از یک دیدگاه بسیار متفاوتی مورد توجه قرار گرفته است. این دیدگاه از فرآیندهایی مانند موارد زیر نشأت می‌گیرد.
 تعامل بین یادگیرنده و استفاده کننده زبان
 ایجاد همکاری در ایجاد معنی
 ایجاد تعامل هدف دار و معنی‌دار از طریق زبان
 ارتباط معنی‌دار برای رسیدن به فهم مشترک بین گوینده و مخاطب او
 یادگیری از طریق توجه به بازخورد یادگیرنده از زبانی که استفاده می‌کند.
 توجه کردن به زبانی که یک فرد می شنود(input) و تلاش برای بهم پیوستن و یکی کردن شکل‌های جدید برای گسترش توانایی ارتباطی آن شخص(communicative competence).
 تلاش و تجربه برای گفتن هر چیز به روش های مختلف

3- انواع فعالیت های کلاسی در این نگرش

در CLT شیوه های سنتی درس‌ها که تکیه و تأکید آن‌ها بر روی بخش‌های مختلف دستوری و تمرین از طریق فعالیت‌های کنترل شده مانند حفظ مکالمه‌ و جملات ، کنار گذاشته شده و فعالیت‌های دو نفره وگروهی ، ایفای نقش و کار پروژه جایگزین آن‌ها شده اند. تفاوت در اصل این فعالیت‌ها باید مورد توجه دبیران باشد چرا که با فعالیت‌هایی که تا کنون در خصوص آموزش زبان مورد استفاده قرار می‌گرفته‌اند نمی‌توان به خواسته اصلی این نگرش که همانا توانایی برقراری ارتباط معنی‌‌دار است رسید.

4- نقش معلمان و فراگیران در کلاس درس

انواع فعالیت‌های کلاسی که در CLT در نظر گرفته شده است ، نقش‌های جدیدی را برای دبیران و فراگیران در کلاس تعریف می‌کند.
فراگیران حالا باید بر اساس همکاری بر خلاف فعالیت‌های انفرادی ، در فعالیت‌های کلاسی شرکتی فعّال داشته باشند. دانش آموزان باید با گوش دادن به دوست و یا دوستان خود در گروه‌های دو نفره و یا چند نفره به جای تکیه بر معلّم و الگو قرار دادن او ، خود را با روند آموزش زبان تطبیق دهند‌. از آنها انتظار می‌رود مسئولیت بیشتری را در یادگیری خود به عهده بگیرند
معلّمان در این بین باید نقش تسهیل کننده و آگاهی دهنده را ایفا نمایند. معلّم به جای اینکه به عنوان تنها الگوی صحبت کردن و نوشتن باشد و تمامی روند جاری کلاس به او ختم شود ، باید شرایط برقراری ارتباط دانش آموزان را که در ضمن آن فراگیری زبان و رفع اشکالات و رشد مهارتهای زبانی رخ می‌دهد را فراهم نموده و در این راستا هر جایی که این روند در حال متوقف شدن است ، ‌راه را برای ادامه این فرآیند تسهیل نماید. در رفع اشکالات دانش‌آموزان (errors) ‌باید بسیار صبور و شکیبا باشد و تا زمانیکه این اشتباهات موجب قطع برقراری ارتباط نشده است ، بر روی اصلاح آن‌ها پافشاری نکند. در اصلاح این اشتباهات به شیوه‌های مناسب مانند recasting که بر اساس تحقیقات بسیار مثمر ثمر بوده روی‌ آورد.

پاسخ دهید

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...